در این پست ما 7 تعریف از کوچینگ رهبری را فهرست می کنیم. ارائه یک تعریف دقیق در رابطه با یک چیز بسیار دشوار است، به خصوص وقتی صحبت از چیزهایی باشد که در عمل اتفاق می افتد. در عمل هر نظریه در معرض تغییر است زیرا هر عملی تحت تأثیر عوامل خارجی است.
هیچ چیز مطلق نیست؛ همه چیز نسبی است!
همه می دانند که رهبری یا لیدرشیپ درباره چیست، مفهوم آن، هدف آن، اما چگونه می توانیم آن را تعریف کنیم؟ این بستگی به دیدگاه های شخصی دارد. برای برخی، رهبری موفق و کارآمد، توانایی دستیابی به نتایج موفق است، الهام بخش شدن، اتمام یک ماموریت با موفقیت؛ داشتن مهارت های عالی؛ داشتن چشم انداز؛
در خدمت مردم بودن؛ و خیلی چیزهای دیگر در واقع، برای اینکه یک لیدر یا رهبر باشید، باید همه این ویژگی ها را داشته باشید. برای درک بهتر بر اساس تجربیات واقعی و شخصی، در زیر می توانید پیدا کنید:
1. رهبری موفق با قلب است، نه فقط با سر. رهبران موفق دارای ویژگی هایی مانند همدلی، شفقت و شجاعت هستند.» – بیل جورج، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد
2. لیدرشیپ زمانی اتفاق میافتد که یک نفر دیگران را وادار میکند تا در جهت اهداف از پیش تعیین شده تلاش کنند. – ماسی
3. آزمون نهایی رهبری عملی، تحقق تغییر واقعی و مورد نظر است که نیازهای سخت مردم را برآورده می کند.” جیمز مک گرگور برنز”
4. رهبری نفوذ است – نه بیشتر نه کمتر. – جان ماکسول
5- من فکر می کنم رهبری از یکپارچگی ناشی می شود – اینکه شما خودتان همان کاری را انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند. من فکر می کنم راه های غیر واضحی برای رهبری وجود دارد.
فقط با ارائه یک مثال خوب به عنوان یک والد، یک دوست، یک همسایه این امکان را برای افراد دیگر فراهم می کند که راه های بهتر برای انجام کارها مشاهده کنند. نیازی نیست که رهبری یک فعالیت نمایشی، با جار و جنجال باشد.» – اسکات برکون
6. رهبری کارآمد به معنای سخنرانی کردن یا محبوب بودن نیست. رهبری با نتایج تعریف می شود نه ویژگی ها. – پیتر اف دراکر
7. به نقل از جوآن سیولا: رهبری، یک شخص یا یک مقام نیست. این یک رابطه اخلاقی پیچیده بین مردم است که مبتنی بر اعتماد، تعهد، وظیفه، عواطف و دیدگاه مشترک نسبت به آنچه خوب تلقی می شود، است.
“مدیریت انجام کارها به درستی است، رهبری کارهای درست را انجام می دهد”؛ پیتر اف. دراکر، مربی و نویسنده مشهور مدیریت . او از این نقل قول برای نشان دادن تفاوت بین مدیریت و رهبری استفاده کرد.
اغلب، اعتقاد بر این است که یک مدیر خوب همیشه یک رهبر خوب است. با این حال، این درست نیست، زیرا رفتارهایی که یک فرد را به یک مدیر خوب تبدیل می کند، اغلب در جهت نوآوری نیست. به مطالعه ادامه دهید تا بدانید رهبری چیست و چه تفاوتی با مدیریت دارد.
فرهنگ لغت آکسفورد رهبری را اینگونه تعریف می کند: به عبارت ساده، ریسک کردن و به چالش کشیدن وضعیت موجود است. آنها به دیگران انگیزه می دهند تا به چیزهای جدید و بهتر دست یابند.
جالب است که رهبران آنچه را که انجام می دهند برای دنبال کردن نوآوری انجام می دهند، نه به عنوان یک الزام. آنان موفقیت را با نگاه کردن به دستاوردها و یادگیری تیم می سنجند.
در مقابل، مدیریت مربوط به تفویض مسئولیت ها و ترغیب افراد به پیروی از قوانین برای کاهش ریسک و ارائه نتایج قابل پیش بینی است. یک مدیر، مسئول تکمیل چهار کارکرد حیاتی است: برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل.
برخلاف رهبران، مدیران وضعیت موجود را به چالش نمی کشند. در عوض، برای حفظ آن تلاش می کنند. آنان موفقیت را با دیدن اینکه آیا تیم به آنچه انتظار می رفت دست یافته است ارزیابی می کنند.
رهبران و مدیران برای رسیدن به اهداف خود رویکردهای متفاوتی را به کار می گیرند. برای مثال، مدیران به دنبال پیروی از قوانین و رویهها هستند، در حالی که رهبران با شکستن هنجارها و به چالش کشیدن وضعیت موجود، پیشرفت میکنند. برای تبدیل شدن به یک لیدر نیاز به مطالعه راجع به آموزش کوچینگ خواهید داشت. در اینجا چگونگی تفاوت رهبری و مدیریت با یکدیگر است.
رهبران و مدیران دیدگاه های متفاوتی دارند. رهبران رویاپردازند (visionaries)، در حالی که مدیران مجری هستند. رهبران برای تیم خود اهداف تعیین می کنند. مدیران اطمینان حاصل می کنند که هدف تعیین شده توسط مافوقشان محقق میشود.
مدیران با تفویض مسئولیت بین تیم به اهداف خود می رسند. آنان به طور تاکتیکی کار را بین زیردستان توزیع می کنند و منابع موجود مورد نیاز برای رسیدن به هدف را سازماندهی می کنند.
در این میان، رهبران به مردم انگیزه می دهند. آنان علاوه بر تلاش برای دستیابی به اهداف سازمانی، بر توسعه شخصی تیم خود تمرکز می کنند. آنان رشد آینده تیم خود را تصور می کنند و برای دستیابی به آن تلاش می کنند.
یک رهبر هر موقعیتی را تجزیه و تحلیل و ارزیابی می کند تا به نتایج جدید و بهتری دست یابد. در حالی که یک مدیر تجزیه و تحلیل یا ارزیابی نمی کند، آنان روی سؤالاتی مانند چگونگی و زمان تأکید می کنند که به آنان در دستیابی به اهداف کمک می کند. آنان آن می پذیرند و برای رسیدن به وضعیت موجود تلاش می کنند.
در علم کوچینگ گفته می شود رهبران همیشه افرادی نیستند که در یک سازمان دارای رتبه های بالاتری باشند. در عوض آنان افرادی هستند که به اعتقادات و اخلاق کاری معروف هستند. یک رهبر به کار خود علاقه مند است و شور و شوق خود را به همکاران خود منتقل می کند و آنان را قادر می سازد به اهداف خود برسند.
همه رهبران یا لیدرها سبک منحصر به فردی دارند که آنان را از دیگران متمایز می کند. از این رو، این انواع مختلف سبک های رهبری به شما کمک می کند تا تصمیم بگیرید که کدام نوع رهبر باشید.
رهبري كه كنترل كامل بر تيم خود دارد، رهبر خودكامه ناميده مي شود. آنان هرگز اعتقادات و قوانین خود را برای کسی تغییر نمیدهند. علاوه بر این، تیم آنان در تصمیم گیری های کسب و کار، حرفی برای گفتن ندارد. علاوه بر این، انتظار میرود که تیم، مسیری را که رهبر هدایت می کند دنبال کند.
این سبک باستانی، طرفداران بسیار کمی دارد زیرا از تغییر جلوگیری می کند. رهبران مدرن تعریف رهبری را تغییر میدهند و با تصمیمهای تغییر مسیرشان، آن را دوباره تعریف میکنند.
Laissez-Faire از یک کلمه فرانسوی به معنای “اجازه دادن به انجام” گرفته شده است. دیکشنری دات کام آن را چنین تعریف میکند: «عمل عدم مداخله در امور دیگران، به ویژه با اشاره به رفتار فردی یا آزادی عمل».
در این نوع، اعضای تیم این آزادی را دارند که کار خود را مطابق میل خود انجام دهند. به آنان آزادی داده می شود تا دیدگاه و هوش خود را در انجام وظایف کسب و کار دخیل کنند.
در این نوع، اعضای تیم و رهبران به طور مساوی در تحقق اهداف تجاری سهیم هستند. علاوه بر این، آنان با هم کار می کنند و به یکدیگر انگیزه می دهند تا به اهداف شخصی خود نیز برسند. این نوع رهبری منجر به شکل گرفتن یک محیط کاری مثبت می شود.
در این نوع، رهبران به شدت به قوانین و سیاست های سازمانی پایبند هستند. آنان مطمئن می شوند که اعضای تیمشان هم همین کار را می کنند. رهبران بوروکراتیک اغلب سازماندهی شده و خودانگیخته هستند.
هیچ سبک درست یا غلطی وجود ندارد. بنابراین، این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که چه نوع رهبر می خواهید باشید.
1. صداقت و درستی: رهبران برای فضیلت و صداقت ارزش قائل هستند. آنان افرادی دارند که به آنان و دیدگاهشان ایمان دارند.
2. الهام بخشی: رهبران، خودانگیخته هستند و این باعث می شود که آنان تأثیرگذاران بزرگی باشند. آنان الهام بخش خوبی برای پیروان خود هستند. آنان به دیگران کمک می کنند تا نقش خود را در یک زمینه بزرگتر درک کنند.
3. مهارت های ارتباطی: رهبران مهارت های ارتباطی بالایی دارند. آنان با تیم خود شفاف هستند و شکست ها و موفقیتها را با آنان به اشتراک می گذارند.
4. چشم انداز: رهبران رویاپردازند. آنان ایده روشنی از آنچه می خواهند و چگونگی رسیدن به آن دارند دارند. رهبران از آنجایی که ارتباطات خوبی دارند، می توانند دیدگاه خود را با موفقیت با تیم به اشتراک بگذارند.
5. روحیه تسلیم ناپذیر: رهبران وضعیت موجود را به چالش می کشند. از این رو هرگز به راحتی تسلیم نمی شوند. آنان همچنین راه های منحصر به فردی برای حل یک مشکل دارند.
6. شهودی: کوچ رهبری Hortense le Gentil معتقد است که رهبران باید برای تصمیم گیری سخت به شهود تکیه کنند. به خصوص به این دلیل که شهود به شدت به دانش موجود و آموخته های زندگی فرد متکی است، که ثابت می کند در موقعیت های پیچیده مفیدتر است.
اما قبل از کوچ رهبری لازم است تا با مفهوم کوچینگ آشنا باشید. برای اشنایی با این مفهوم مقاله کوچینگ را می توانید مطالعه کنید.
7. همدلی: یک رهبر باید فردی عاطفی و همدل باشد زیرا به آنان در ایجاد پیوند قوی با تیم خود کمک می کند. علاوه بر این، این ویژگی ها به یک رهبر در رسیدگی به مشکلات، شکایات و آرزوهای اعضای تیم کمک می کند.
8. هدف: اگرچه همدلی کیفیت مهمی است که یک رهبر باید از آن برخوردار باشد، اما تحت تأثیر احساسات در هنگام تصمیم گیری تجاری معقول نمیباشد. از این رو، یک رهبر خوب باید واقعگرا باشد.
9. هوشمندی: یک رهبر خوب باید به اندازه کافی باهوش باشد تا برای مشکلات دشوار، به راه حل های کسب و کار برسد. علاوه بر این، یک رهبر باید تحلیلگر باشد و قبل از تصمیم گیری، جوانب مثبت و منفی را بسنجید.
10. ذهن باز و خلاقیت: یک رهبر خوب کسی است که پذیرای ایده ها، چیزهای ممکن و دیدگاه های جدید باشد. رهبر خوب بودن به معنای درک این است که هیچ راه درستی برای انجام کارها وجود ندارد. بنابراین، یک رهبر خوب همیشه آماده گوش دادن، مشاهده و تمایل به تغییر است.
آنان همچنین متفکرانی خارج از چارچوب هستند و تیم های خود را به انجام این کار تشویق می کنند.
11. صبور: یک رهبر خوب درک می کند که یک استراتژی کسب و کار برای توسعه و به دست آوردن نتایج، زمان میبرد. علاوه بر این، آنان همچنین معتقدند که “بهبود مستمر و صبور بودن” منجر به موفقیت می شود.
12. انعطاف پذیر: از آنجایی که رهبران مفهوم “بهبود مستمر” را درک می کنند، آنان می دانند که سازگاری، آنان را به موفقیت می رساند. هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود از این رو، انعطاف پذیر و شهودی بودن به مدیر کمک می کند تا در موقعیت های پیچیده، موضع خود را حفظ کند.
تازهترینها
حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به استاد آرمان است.