احتمالاً شنیده اید که افرادی، در مورد کوچینگ در محل کار یا زندگیشان صحبت می کنند. حتی ممکن است در گذشته به نوعی کوچینگ دریافت کرده باشید؛ یا ممکن است از کوچینگ برای بهبود عملکرد یک فرد استفاده کرده باشید، حتی اگر در آن زمان آن را به عنوان “کوچینگ” توصیف نکرده باشید. اما در واقع کوچینگ چیست و چگونه از آن استفاده می کنید؟ و برای اینکه یک کوچ موثر باشد به چه مهارت هایی نیاز دارد؟
به طور مختصر می توان گفت: کوچینگ روشی مفید برای توسعه مهارت ها و توانایی های افراد و افزایش عملکرد است. همچنین می تواند به مقابله با مسائل و چالش ها قبل از تبدیل شدن به مشکلات بزرگ کمک کند.
در پاسخ به سوال coaching چیست؟ میتوان اینطور گفت که گاهی اوقات کوچینگ در پایین ترین سطح خود فقط به صورت یک گوش شنوا کار می کند (یعنی شما فقط کسی را می خواهید که به حرف شما گوش کند. البته نه به عنوان سنگ صبور بلکه کسی که همدلانه پای صحبت شما بنشیند و اغلب در این سطح شما خودتان راه حل ها و یا ایده های نابی پیدا می کنید که در حالتی که تنهایی به آن موضوع فکر می کردید به راحتی نمی یافتید).
گاهی نیز شما کسی را می خواهید که از زوایه دیگری به مساله شما نگاه کند تا شما بتوانید بهتر مسأله تان را درک کنید. یک جلسه کوچینگ معمولاً به عنوان مکالمه بین کوچ و مراجع (فردی که تحت کوچینگ قرار می گیرد) برگزار می شود و بر کمک به مراجع برای یافتن پاسخ های خود تمرکز می کند. در کوچینگ، افراد به جای راه حل هایی که به آنان تحمیل می شود و یا برایشان تجویز می شود، به احتمال زیاد با راه حل هایی که خودشان پیدا می کنند، درگیر می شوند!
در برخی سازمان ها، کوچینگ هنوز به عنوان یک ابزار اصلاحی در نظر گرفته می شود که تنها زمانی استفاده می شود که همه چیز اشتباه پیش رفته باشد. اما در بسیاری از شرکت ها، علم کوچینگ به عنوان یک رویکرد مثبت و اثبات شده برای کمک به دیگران برای کشف اهداف و بلند پروازی ها و سپس دستیابی به آنها در نظر گرفته می شود.
کوچ ها در محل کار مشاور، روان درمانگر، مرشد، معلم یا مشاور نیستند – اگرچه ممکن است از برخی از مهارت ها و ابزارهای مشابه استفاده کنند. اغلب جلسات کوچینگ رسمی و حرفه ای توسط افراد واجد شرایطی انجام می شود که با مراجعان کار می کنند تا اثربخشی و عملکرد آنها را بهبود بخشند و به آنان کمک کنند تا پتانسیل کامل خود را به دست آورند. پس کاربرد دقیق علم کوچینگ چیست؟
در سازمان ها، کوچ ها ممکن است توسط مراجعان یا سازمان های آنان استخدام شوند. کوچینگ بر این اساس زمانی بهترین کار را انجام می دهد که همه به وضوح دلیل استخدام یک کوچ را درک کنند و نیز زمانی که به طور مشترک انتظاراتی را برای آنچه می خواهد از طریق کوچینگ به دست آورند، تعیین کنند.
با این حال، مدیران و رهبران در سازمان می توانند به اندازه کوچ های استخدام شده خارجی موثر باشند. لازم نیست مدیران به صورت رسمی به عنوان کوچ آموزش ببینند. تا زمانی که آنها در محدوده مجموعه مهارت های خود باقی بمانند و رویکردی ساختارمند داشته باشند، می توانند ارزش افزوده داشته باشند و به توسعه مهارت ها و توانایی های افراد خود کمک کنند.
در اینجا چند نمونه از سوالاتی وجود دارد که می توانید با بهره مندی از مهارت کوچینگ به آنها پاسخ دهید:
چگونه می توانم زمانم را بهتر مدیریت کنم تا به تمام خواسته هایم در زندگی برسم؟
در آینده در شغلم در سازمان چه کاری باید انجام دهم؟
چگونه می توانم استرس شغلی یا زندگی ام را کاهش دهم؟
چگونه می توانم به تعادل بهتری بین زندگی کاری و زندگی خانگی برسم؟
برای رشد و توسعه بیشتر به چه مهارت هایی نیاز دارم؟
چگونه می توانم رابطه خود را با یک همکار خاص، همسرم یا خانواده ام بهبود بخشم؟
چگونه می توانم برای خودم هدف گذاری نمایم و به آنها برسم؟
از نظر ریشه شناسی زبان، واژه انگلیسی «کوچ» از وسیله ای برای حمل و نقل گرفته شده است که ریشه آن به کلمه مجارستانی kocsi به معنای «کالسکه» می رسد که از نام دهکده ای که برای اولین بار در آن ساخته شد، گرفته شده است. اولین استفاده از اصطلاح کوچینگ به معنای مربی در حدود سال 1830 در زبان عامیانه دانشگاه آکسفورد برای معلمی که دانشجو را از طریق آزمون “هدایت می کند” به وجود آمد. بنابراین، کوچینگ در زبان برای توصیف فرآیند مورد استفاده برای انتقال افراد از جایی که هستند، به جایی که می خواهند باشند، استفاده شده است. اولین استفاده از این اصطلاح در رابطه با ورزش در سال 1861 بود.
در اینجا مجموعه ای از تعریف کوچینگ کلاسیک توسط برخی از کوچ های حرفه ای پیشرو آورده شده است:
“کوچینگ آزاد کردن پتانسیل افراد برای به حداکثر رساندن عملکرد خود است، کمک به آنان برای یادگیری به جای آموزش.”
طی همکاری با مراجع، کوچ اهدافی مبتنی بر ارزش های مراجع و برنامه ای برای دستیابی به آن ها ایجاد می کند. از طریق همکاری، کوچ از مراجع برای رسیدن به این اهداف حمایت می کند. “آکادمی بین المللی کوچینگ” “International Coaching Academy”
اینها “قواعد” اساسی کوچینگ هستند که هر شخص علاقمند به آموزش مهارت کوچینگ باید نسبت به آنها آگاه بوده و در دستور کار و منش خود رعایتشان کند. هر شخص متقاضی برای داشتن کوچ نیز برای گزینش فرد مناسب باید به آنها آگاهی داشته باشد.
1- کوچینگ بر اساس محرمانگی و اعتماد بنا شده است.
کوچینگ تنها در صورتی می تواند موفق باشد که مراجعان بتوانند هر جنبه ای از یک موضوع یا چالش را با کوچ خود در میان بگذارند. کوچ ممکن است نیاز به گوش دادن به مشکلات شخصی یا اطلاعات خصوصی داشته باشد که باید محرمانه بماند.
(مگر اینکه، البته، شامل فعالیت های مجرمانه یا فعالیت های مضر برای جامعه، تیم، مشتریان یا سازمان باشد؛ یا بر ایمنی و رفاه افراد دیگر تأثیر بگذارد.)
2- راه حل مسئله مراجع در درون خودش نهفته است.
این ممکن است غیرعادی به نظر برسد، اما به این معنی است که پیشینه یک موضوع و گزینه های موجود عموماً برای مراجع شناخته شده است. وظیفه کوچ این است که سؤالات درستی بپرسد تا به مراجعان کمک کند که به نتیجه گیری خودشان برسند. همانطور که قبلاً گفتیم، این یک راه بسیار قدرتمند برای کمک به افراد برای تغییر است.
البته کوچ می تواند ورودی یا پیشنهادات مفیدی را ارائه دهد، اما بهترین پاسخ ها معمولاً از طرف مراجع می آید.
3- هیچ قضاوت یا دستور کار ثابتی وجود ندارد، اما برای هر جلسه یک هدف توافق شده داشته باشید.
برای اینکه یک جلسه کوچینگ به خوبی کار کند، باید مکالمه آرام زیادی وجود داشته باشد و جلسه باید عاری از ترس قضاوت باشد و از هیچ الگوی مشخصی پیروی نکند. در عین حال، مکالمات کوچینگ باید متمرکز باشد تا موثر واقع شود.
کوچ باید ایده یا طرح کلی از اهداف کوچینگ، هم در جلسه خاص و هم در بلندمدت داشته باشد. سپس کوچ به مراجع کمک می کند تا از هر مسیری که مناسب به نظر می رسد به آن مقصد برسد. کوچ باید دائما با مراجع در طول جلسه چک کند که آیا هر دو در جهت درست حرکت می کنند یا خیر.
4- کوچینگ درباره کل فرد است.
اگرچه یک جلسه کوچینگ احتمالاً بر یک موضوع متمرکز خواهد بود، کوچ ها باید به خاطر داشته باشند که در حال گفتگو با یک فرد کامل هستند که تجربیات، احساسات و الگوهای رفتاری خاصی دارد.
کوچینگ سازمانی احتمالاً بر روی مسائل محل کار تمرکز خواهد کرد، اما کوچ ها باید بدانند که عوامل و مسائل دیگری احتمالاً وارد گفتگو خواهند شد که شاید دامنه کار را به موضوعات فردی نظیر موضوعات خانوادگی نیز بکشاند.
5- کوچ و مراجع شرکای برابر هستند.
بهترین مکالمات کوچینگ به گونه ای تنظیم می شود که کوچ و مراجع شرکای مساوی باشند، هر رابطه و سلسله مراتبی که ممکن است در محل کار وجود داشته باشد. مراجع موضوع واقعی را تعریف می کند، در حالی که کوچ از مهارت های خود برای کمک به مواجهه با موضوع استفاده می کند.
6- نگاه کوچینگ به آینده و اقدامات بعدی است.
مراجعان معمولاً به دنبال تغییراتی در عملکرد، حرفه یا مسیر زندگی خود هستند. تعیین مسیر صحیح ممکن است مستلزم این باشد که کوچ به تجربیات و تصمیمات گذشته فرد نگاه کند.
با این حال، مثبت ترین تجربیات کوچینگ، جلساتی هستند که با مجموعه توافق شده ای از مراحل یا اقدامات بعدی به پایان می رسند. در کوچینگ اعتقاد بر این است که گذشته نمی تواند حال و آینده را تحت تأثیر قرار دهد، لذا هیچ گاه گذشته فرد کنکاش نمی شود مگر اینکه از مراجع خواسته شود که درس های گذشته را پیدا کند.
تازهترینها
حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به استاد آرمان است.